به گزارش شهرآرانیوز، نگاه به این روزهای مهران نکنید که گمرک پر رونقی شده و اربعین به اربعین، فوج فوج زائر سبکبال از آن میگذرند تا به کربلا برسند. آن زمانی که صدام با تبلیغات کاذب، مهران را هم قواره فاو جلوه داده بود، این چند کیلومتر خاک مرزی، هیچ سکنهای نداشت. تا چشم کار میکرد خاک بود و خاک.
مهران که از سال ۱۳۵۹ توسط نیروهای بعثی اشغال شده بود، در جریان عملیات و الفجر ۳ و الفجر ۵ از بند بعثیها رها شد؛ اما سال ۱۳۶۵ بود که مجدد به اشغال عراقیها درآمد و همین موضوع انگیزه آغاز عملیات گسترده و غرورآفرین کربلای ۱ را رقم زد و ماحصلش بازگشت همیشه مهران به خاک وطن بود.
حاج قاسم تعریف میکرد آن روزها، عراق روی کمک منافقین حساب کرده بود که مهران را تصرف کرد. ما متمرکز شده بودیم روی جبهههای جنوب و نیروهایمان توی آن برهه حساس، کفاف نمیداد غرب را هم پوشش بدهند.
منافقین هم تا میشد، صدام را با دادههای اطلاعاتی، حمایت کردند. دست آخر هم از همین خلأ نیروهای ما استفاده کردند، مهران را گرفتند. روزی که مهران به دست بعثیها افتاد، به افتخار این دستاورد، ۲۱ توپ از بغداد به آسمان شلیک شد و صدام تا سه روز همه چیز را در عراق مجانی اعلام کرد! بعد هم مهران را گرو گرفت در ازای اشغال دوباره فاو. هر چه بلد بود به کار بســـــت که از نظر روحی، نظامیان ایران را مغلوب کند. به خیال خودش داشت جبــهه اســــــــــــــــلام را تضعیف میکرد، خـــبــــر نداشـــــت مهران، جگرگوشه رزمــــنــــــده هـــاست.
هـــــــرچه بیشـــتــــــر روی داشتــــنــــش اصــــــــرار کند، بسـیــــــــــجیها بنــــد پوتین هایشان را محــــکمتر میبندند. امــــــــام (ره) هم یک کــــــــــــلام تأکــــــــید کردند: «مهران را پس بگیرید» و تمــــــــــام. حــــــــالا حــــــــاج قاسم و مرحوم آیت ا... رفســــنــــجــــانی و بسیاری فرماندگان دیــــــــگــــر بســــیج شدند، عملیات تازهای طراحی کنند. ایــــن مابین، دامنه قلاویزان را هم سپرده بودند به سردار علی فضلی. ارتفاعات قلاویزان پُر بود از عراقیهایی که برای تثبیت مهران به عنوان نیروهای حمایتی مستقر شده بودند. جلوتر هم میدانهای مین با پانزده ردیف سیم خاردار قرار داشت. منطقه از هر طرف در تیررس نگاه بعثیها بود.
سردار فضلی خوب خاطرش هست چه امدادهای غیبی که به داد رزمندهها نرسید! مثل همان طوفانی که وزیدن گرفت و غبار منطقه، بچهها را از نگاه دشمن پنــــــهــــان کــرد. ابر و باد و مه و خـــــــورشـــــید و فلــــک هـــــم هرچه در چنته داشتند ریختند روی دایره، اما مهران هنوز دست عراقیها بود. امام (ره) پیغام فرستاد چرا مهران را پس نگرفتید که بچهها دوباره به خودشان آمدند. این بار در قالب عملیات کــــــــــــربلای یک، قرار شد شبانه پیشروی کنند بروند آن طرف خاکریزها. مراسم وداع بود. هرکدام از بچهها غریبانه گوشهای نشسته بودند، وصیت نامه خودشان را مینوشتند.
محسن رضایی دقایقی برای رزمندهها سخنرانی کرد و حاج صادق آهنگران که نفسش باز شد، رزمندهها سینهای سبک کردند و دست به آسمان بردند. حالا همین طور که آسمان در تاریکی آخرین شبهای ماه قمری فرو میرفت، علی فضلی ایستاده بود کنار خاکریزها و بچهها را از زیر قرآن رد میکرد. تیر ۱۳۶۵ بود و هُرم گرما شبها هم خیال خنک شدن نداشت.
رزمندهها همانجا روی خاکهای داغ، نماز مغرب و عشا خواندند و به راه افتادند. چیزی نگذشته بود که منورهای دشمن، شب تاریک عملیات را عین روز روشن کرد. ظهر روز بعد، از تمام بچه ها، چهل نفر مانده بودند برای انهدام قرارگاه عراقی ها. با این همه نزدیک به شش کیلومتر در خط دشمن جلو رفته بودند و تانکها و بولدوزرها را به قلب بعثیها پیش میبردند. ساعت ۲۲:۳۰ روز دهم تیر سال ۱۳۶۵ بود که محدودهای به وسعت ۱۷۵ کیلومتر در دو محور جاده ایلام-مهران و جاده دهلران-مهران آزاد شد.
دو تیپ ۴ و ۵ گارد ریاست جمهوری عراق منهدم و دوگروهان پیاده این کشور بین پنجاه تا صددرصد از بین رفتند. حالا اگر یک بار دیگر از منطقه مهران عبور کردید، همین طور که کوله پشتی سفر اربعینتان را زیر آفتاب سوزان تابستان به دوش میکشید، کمی گوش تیز کنید شاید صدای فریادهای سردار سلیمانی و سردار فضلی را بشنوید که بچهها را هدایت میکنند به سمت فجر و پیروزی.
شاید سردار فضلی هنوز آن قرآن جیبی که بچهها را با آن بدرقه کرد، داشته باشد. شاید هنوز وقتی از مهران میگذرد، صدای حاج صادق توی سرش خیمه بزند و بعد با لبخندی بغض آلود، به یاد تمام خونهای به خاک ریخته، نماز مغرب و عشایش را به روح پاک شهدا تقدیم کند. جوانهایی که ۳۸ سال پیش در چنین روزی جانشان را گذاشتند کف دستشان و آن شهر را از صدام پس گرفتند تا حالا گذرگاهی امن باشد برای عبور زوار اباعبدا....
تصاویر ثبت شده از عملیات کربلای یک که آزادسازی مهران رابه ارمغان آورد
کتاب «آزادسازی مهران»، کتاب چهل و دوم از مجموعه روزشمار جنگ ایران و عراق است که به کوشش مهدی حاجی خداوردی خان به موضوع شکست استراتژی دفاع متحرک عراق و آزادسازی میپردازد.
این اثر، پس از شش سال تحقیق و مطالعه پژوهشگران در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس تنظیم شد و با مضمون مهمترین وقایع و اقدامات سیاسی و نظامی و گزیدهای از وقایع مهم اقتصادی اجتماعی هشت سال دفاع مقدس، به چاپ رسید.